نوحه های حاج صادق آهنگران

عاشقی دیدم کنار جویبار افتاده است

دست های نازنینت دست یار افتاده است

 

راز دل می کرد با معشوق او در حال نظر

دست و دل را برگرفتی تن کنار افتاده است

 

گر ز پا افتادگان را دست گیری می کنی

من ندارم دست اندر راه یار افتاده است

 

سر به دامانت گذارم مولا جان حسین جان

 

سر به دامانت گذارم از خجالت جان دهم

ای خوش آن صیدی که در راهت دچار افتاده است

 

التجا دارم که تا جان باشدم بالینم آیی

بهر دیدار تو عباس از قرار افتاده است

 

دادرس مولا حسین تا جان دهد عباس تو

روی خاک تیره با صد افتخار افتاده است

 

وقتی که اصحاب اباعبدالله جوانان بنی هاشم شهید شده بودن عباس آمد خدمت اباعبدالله.برادرم سینه ام تنگ شده.از زندگی سیر شده ام اذن میدان به من بده تا از این منافقین خونخواهی کنم.

اباعبدالله ابتدا اجازه نداد به عباس که به میدان رود ولی صدای العطش بچه ها بلند بود. صدای ناله ی کودکان بلند شد

.فرمود: عباسم برو مقداری آب برای این بچه ها فراهم کن. عباس سوار بر اسب عازم میدان شد. میسر نشد آب فراهم کند. برگشت قضیه رو برای  اباعبدالله گفت. باز صدای العطش بچه ها بلند شد بار دیگر عباس سوار بر اسب عازم میدان شد.

مشک بر دست دارد. عده ای از این منافقین رو به درک واصل کرد. به شط فرات رسید.کفی از آب را به لب های خشکیده ی خود نزدیک کرد.پ س از آن همه عملیات ها هوای گرم کربلا زمین سوزان کربلا لب ها خشکیده بود.آب رو به دهان نزدیک آورد. ولی به یاد بچه ها به یاد حسین که لب ها تشنه است. عباس تو آب بنوشی و اهل خیام تشنه باشند. آب رو بر شط فرات ریخت. برگشت مشک پر از آب در دست داشت. عمر سعد صدا زد اگر عباس مشک را به خیمه ها برساند حسین قطره ای آب بنوشد دیگر اثری از ما باقی نخواهد گذاشت.

ظالمی پشت یکی از نخل ها پنهان شده بود.حمله ور شد دست ابالفضل رو جدا کرد.عباس مشک را به دست دیگر گرفت.ظالمی دست دیگر عباس رو جدا کرد.

عباس مشک رو به دندان گرفت. هنوز امید داشت که مشک رو به خیمه ها برساند.

وقتی امید عباس به یأس مبدل شد که تیری به مشک اصابت کرد. مشک بر زمین افتاد و آب فرو ریخت.

دیگر عباس  چگونه به خیمه ها برگردد. دیگر ابالفضل چگونه به خیمه ها برگردد

عمودی بر فرق مبارک عباس فرود آمد که عباس بر زمین افتاد.

 صدا زد اخا ادرک اخاک العباس.برادرم.عباس رو دریاب.

حسین خود رو به بالین عباس رسوند.چه عباسی چه برادری. دستها در یک طرف. مشک سوراخ شده در یک طرف. شمشیر در یک طرف. دست به کمر زد صدا زد الان انکسر ظهری. کمرم شکسته شد.

کمرم شکسته شد بی برادر شدم

 

خبر داده بودن به ام البنین-یک مصیبتی داره گوش کن  برادرم و خواهرم وقتی خبر شهادت عباس رو شنید می گفت عباسم شنیده ام دست هایت رو از بدنت جدا کرده اند. ای مادران شهدا عباسم شنیده ام دست ها رو از پیکرت جدا ساخته اند ند بر بدن تو تیر زده اند. اگر عباسم دست در بدن داشتی آیا دشمن جرأت می کرد به تو نزدیک شود عباسم.

فهمیده ام عمود بر فرق تو زده اند عباس اگر دست در بدن داشتی می دانستم کسی جرأت جلو آمدن نداشت.

 

دوست دارم داد دل از چرخ بازیگر بگیرم

گر در این عالم نشد در عالم دیگر بگیرم

 

دوست دارم نام من باب الحوائج باشد اما

پنجه ی مشکل گشا از حضرت داور بگیرم

 

دوست دارم  در ره احیای آیین محمد

تیر اگر آید به سویم با دو چشم تر بگیرم

 

دوست دارم گر اجازه می دهد مولا ز دشمن

انتقام خون هفتاد و دو نام آور بگیرم    

 

دوست دارم دستم از پیکر جدا گردد خدایا

تا مگرچون جعفر طیار بال و پر بگیرم

 

دوست دارم جان نثار مکتب توحید باشم

تا مدال افتخار از دست پیغمبر بگیرم

 

دوست دارم بار دیگر چهره ی قاسم ببوسم

از کجا باید سراغ این گل پرپر بگیرم

 

دوست دارم تا قیامت از سکینه رخ بپوشم

دوست دارم در بغل قنداقه ی اصغر بگیرم

 

دوست دارم ضربت سخت عمود آهنین را

تا به محراب شهادت انس با اکبر بگیرم

 

دوست دارم بشنوم صوت خوش ام البنین را

بوسه ای یک بار دیگر از رخ مادر بگیرم

 

دوست دارم نشکند از رفتن من قلب زینب

دل نمی دانم چسان زان مهربان خواهر بگیرم

 

دوست دارم آنقدر لب تشنه باشم تا بمیرم

تا مگر آب حیات از ساقی کوثر بگیرم

 

دوست دارم چون تنم پامال سم اسب گردد

بر سرم زهرا بیاید زندگی از سر بگیرم

 

دوست دارم داد دل از چرخ بازیگر بگیرم

گر در این عالم نشد در عالم دیگر بگیرم

 

دوست دارم نام من باب الحوائج باشد اما

پنجه ی مشکل گشا از حضرت داور بگیرم

 

دوست دارم  در ره احیای آیین محمد

تیر اگر آید به سویم با دو چشم تر بگیرم

 

دوست دارم گر اجازه می دهد مولا ز دشمن

انتقام خون هفتاد و دو نام آور بگیرم    

 

دوست دارم دستم از پیکر جدا گردد خدایا

تا مگرچون جعفر طیار بال و پر بگیرم

 

دوست دارم جان نثار مکتب توحید باشم

تا مدال افتخار از دست پیغمبر بگیرم

 

دوست دارم بار دیگر چهره ی قاسم ببوسم

از کجا باید سراغ این گل پرپر بگیرم

 

دوست دارم تا قیامت از سکینه رخ بپوشم

دوست دارم در بغل قنداقه ی اصغر بگیرم

 

دوست دارم ضربت سخت عمود آهنین را

تا به محراب شهادت انس با اکبر بگیرم

 

دوست دارم بشنوم صوت خوش ام البنین را

بوسه ای یک بار دیگر از رخ مادر بگیرم

 

دوست دارم نشکند از رفتن من قلب زینب

دل نمی دانم چسان زان مهربان خواهر بگیرم

 

دوست دارم آنقدر لب تشنه باشم تا بمیرم

تا مگر آب حیات از ساقی کوثر بگیرم

 

دوست دارم چون تنم پامال سم اسب گردد

بر سرم زهرا بیاید زندگی از سر بگیرم

 

رزمنده ی همسنگرم عباس (2)

برادر نام آورم عباس (2)

 

بودی مرا فرمانده ی لشکر

میر سپاه و لشکرم  عباس (2)

 

رزمنده ی همسنگرم عباس (2)

برادر نام آورم عباس (2)

 

پشتم شکسته داغ جانکاهت

پوشیده از خون چهره ی ماهت

شهد شهادت فیض دلخواهت

بس زود رفتی از برم عباس

برادر نام آورم عباس

 

رزمنده ی همسنگرم عباس (2)

برادر نام آورم عباس (2)

 

ای وارث شیر خدا حیدر

مرگت زده بر قلب من خنجر

بی آبی لب تشنگان بنگر

چشم انتظارت دخترم عباس

برادر نام آورم عباس

 

رزمنده ی همسنگرم عباس (2)

برادر نام آورم عباس (2)

 

تو قوت قلب حسین بودی

راه رضای حق تو پیمودی

هر لحظه بر ایثارت افزودی

پشت و پناه و یاورم عباس

برادر نام آورم عباس

 

رزمنده ی همسنگرم عباس (2)

برادر نام آورم عباس (2)

 

لبیک گفتی بر صلای من

ای پاسدار خیمه های من

جان را فدا کردی برای من

ای معدن جود و کرم عباس

برادر نام آورم عباس

 

رزمنده ی همسنگرم عباس (2)

برادر نام آورم عباس (2)

 

مادر نزاده چون تو در دوران

بحر مروت اسوه ی انسان

سقا کجا لب تشنه و عطشان

چونان تو ای آب آورم عباس

برادر نام آورم عباس

 

رزمنده ی همسنگرم عباس (2)

برادر نام آورم عباس (2)

 

برخیز و از نو کن علم برپا

ای شیرمرد عرصه ی هیجا

بشنو ز خیمه بانگ واویلا

آبی رسان سوی حرم عباس

برادر نام آورم عباس

 

رزمنده ی همسنگرم عباس (2)

برادر نام آورم عباس (2)

 

جان حسین بادا به قربانت

بوسه زنم ببریده دستانت

خون پاک بنمایم ز چشمانت

ای غرقه در خون پیکرم عباس

برادر نام آورم عباس

 

رزمنده ی همسنگرم عباس (2)

برادر نام آورم عباس (2)

 

سر را بنه بر روی زانویم

تا زاشک حسرت چهره ات شویم

روی چو ماهت بوسم و بویم

داغت به دل زد آذرم عباس

برادر نام آورم عباس

 

رزمنده ی همسنگرم عباس (2)

برادر نام آورم عباس (2)

 

شاعر: حاج حبیب الله معلمی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۷/۱۶
ابوعمار حسین زاده

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.