نوحه های حاج صادق آهنگران


دانلود هر نوحه بالای نوحه آمده است

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۷ ، ۲۲:۳۴
ابوعمار حسین زاده

دانلود نوحه ی خالق سبحان

در این شب جمعه دعاهای همه ی مظلومین را مسلمین را به اجابت برساند صلوات ختم کنید

خداوند ان شاء الله اسلام و مسلمین را پیروز گرداند صلوات بلند تری ختم کنید

 

ای خدا ای خدا ای رازدار بندگان شرمگینت ای رازدار بندگان شرمگینت

ای توانایی که بر جان و جهان فرمانروایی

 

ای خدا ای هم نوای ناله ی پروردگانت

زین جهان تو با سوز دل من آشنایی

 

فقط تو با سوز دل من آشنایی داری خدا فقط تو می دونی که دردمندی در این شب جمعه اومده  در این حسینیه خدا فقط تو از درون پر سوز من خبر داری فقط تو می دونی که آدم گنه کاری امشب اومده در خونه ت رو می زنه

 

اشک می غلطد به مژگانم به جرم رو سیاهی

ای پناه بی پناهان مو سیفید روسیاهم

 

روز و شب از دیدگان اشک پشیمانی فشانم (خدا)

تا بشویم از اشک پشیمانی گناهم

 

بر تن آلوده منگر روح پاکم را نظر کن

دوست دارم تا کنم در پیشگاهت بندگی ها

 

من به تو رو کرده ام بر آستانت سر نهادم

دوست دارم بندگی را با همه شرمندگی ها

شاعر: مهدی سهیلی


خدایا این محفل رو بازماندگان شهدا تشکیل دادن. خدایا این محفل رو رزمندگان اسلام تشکیل دادن.

خدایا عنایتی فرما در این شب جمعه گنه کارانیم آمده ایم در خانه ات

 وابسته به دنیاییم آمده ایم در خانه ات

خدایا معصیت کارانیم شرمندگانیم آمده ایم در خانه ات در خانه ی تو لطف و مهربانی ست لطف و کرم است هیچ بنده ی گنه کاری رو خدا هیچ بنده ی معصیت کاری رو خدا بدون جواب از این خانه بیرون نمی کنی به یاد شهدامون اومدیم اقرار کنیم خدا در غیاب این شهدا باز گناه کردیم باز نافرمانی کردیم حجله های این عزیزان رو دیدیم باز کم کاری کردیم خدایا آمدیم در خانه ات تا لطفی به ما کنی باز ما رو قبول کنی نکنه در خانه ات رو بزنیم در روی به روی ما باز نکنی خدایا به حق آن بندگانی که به سوی تو می آیند خدایا به حق آن بندگانی که شب های جمعه پیشانی هاشون رو روی خاک های جبهه ها می گذارن اشک می ریزن نه به یاد خانه شون هستن نه به یاد این دنیا هستن فقط تو رو می بینند و بس خدا به حق اشک آن عزیزی که در این عملیات خیبر تعریف می کردن می گفتن پنج یا شش روز بدن مجروح این عزیز در خط مقدم افتاده بود پس از پنج روز ما برای خاکریز زدن رفتن رفتیم زیر گلوله های دشمن در آن تاریکی شب در آن غرش توپ ها و گلوله ها شروع کردیم با این بولدوزرها خاکریز زدن  ناگهان صدای ناله ای شنیدیم صدای دردمندی شنیدیم.این صدا از کجا می آید به سوی آن صدا پیش رفتیم. دیدیم یک نفر از دور صدا می زند شما که هستید آیا ایرانی هستید گفتیم آری ما ایرانی هستیم آمدیم نزدیک شدیم دیدیم در آن تاریکی شب بدن خون آلود آن عزیز روی خاک ها افتاده تا به بالین این عزیز رسیدیم گفت ای عزیزان من حدود پنج شب و پنج روز است اینجا افتاده ام بعد از پنج یا شش روز است من با این بدن مجروح اینجا افتاده ام  حالا شما آمده اید خدا شما رو رسونده

میگه ما به دور این عزیز حلقه زدیم ای عزیز چه می خواهی فقط یک تقاضایی کرد ای دلیران رزمنده گوش کنید ای مادران شهدا گوش کنید این رزمنده این مجروح جنگی پس از پنج یا شش روز امشب قلب های شما رو آماده می کنه تا دعای کمیل رو زمزمه کنید چه می خواهی از ما فقط یک تقاضایی کرد ای عزیزان من مدتیه نماز نخوندم  برای من آبی تهیه کنید  وضو بگیرم آبی برایم فراهم کنید وضو بگیرم نمازم رو بخونم  ای عزیز درود بر تو

به فکر این دنیا نبود فقط به فکر نمازش بود با اون بدن خون آلود

 

دنیا مردم رو به خود مشغول کرده عزیزان

همانند  آدمی زادی که مثل کرم ابریشم در خود می تند به خود آ یک دفعه متوجه می شویم که در قبر قرار گرفته ایم

خدا خدا 

خدا دنیا پرستان مشغول زر و زیور دنیا هستن خدا در فردای قیامت در آتش عذابن از آنها سوال می شود تو که نعمت ولایت داشتی پس چه شد درآتش دوزخ هستی تو که نعمت اسلام نعمت عقل و معرفت داشتی پس چرا جهنم آمدی ای گنهکار تو که دیدی اسلام غریب است اسلام مظلوم است چرا به یاری اسلام نرفتی تو که می دیدی هر روز عزیزی رو راهی دنیای دیگری می کنن

تو دیدی پسر همسایه ی تو رو روی دستها بلند کرده بودن می بردن به سوی قبرستان می بردن به سوی مزار شهدا پس باز به این دنیا دل بستی صدای عزیزان در سنگر رو شنیدی صدای ناله ی عزیزان در سنگر رو می شنیدی صدای ناله ی مجروحین رو می شنیدی تشییع جنازه ی عزیزان رو می دیدی ولی به گردش و سیاحت رفته بودی صدای ناله ی یتیمان شهدا رو می شنیدی اشک چشم یتیمان شهدا  رو می دیدی ولی بی حجاب و بی بند و بار در کوچه ها می گشتی اشک مادران داغ دیده رو می دیدی ولی به باغ ها و گلستان ها می رفتی می گفتی عید است بگذار بیا خوشی کنیم تفریح کنیم جبهه ها رو که خدا در ان جبهه ها بود فراموش کردی به سوی راحت طلبی رفتی به سوی دنیا رفتی چه جواب خدا می دی خدا  تکنه ما از اینها باشیم نکنه ما از این روسیاه ها باشیم خدا شب جمعه ست اگر تو به ما عنایت نکنی ما هم درصف این جسورها  قرار خواهیم گرفت

بریم پیش این فقرا ما چند صباحی در این دنیا نیستیم فردا ما رو هم در گور خواهند گذاشت در قبر خواهند گذاشت چه کنیم با سوالاتی که از ما می کنن هی داد بزنیم فریاد بزنیم که فریاد به ما برسد که فریاد رس ما باشد بیا امشب شب جمعه بگیم الهی العفو الهی العفو الهی العفو

 

 

خالق سبحانم خالق سبحان

خالق سبحانم خالق سبحان

 

عازم میدانم عازم میدان

خالق سبحانم خالق سبحان

 

بنده ی فرمانم بنده ی فرمان

خالق سبحانم خالق سبحان

 

گشته چو یار من ایزد منان

شد به دلم روشن مشعل ایمان

تا برهد جانم از تب عصیان

گشته مددکارم از ره احسان

 

خالق سبحانم خالق سبحان

 

بارخدایا من عبد ذلیلم

عذر گنه دارم بر تو دخیلم

عاصی و گمراهم شو تو دلیلم

تا به تو رو آرم دیده ی گریان

 

خالق سبحانم خالق سبحان

 

بارخدایا من غرق گناهم

روسیهم یا رب ناله سیاهم

نیست در این عالم جز تو پناهم

تا که شود یارم رحمت رحمان

 

خالق سبحانم خالق سبحان

 

شد چو در لطفت بر رخ من باز

جان مرا یادت آمده دمساز

مرغ دلم با حق گشته هم آواز

چون شده غمخوارم حضرت جانان

 

خالق سبحانم خالق سبحان

 

خواندیم از رحمت تا سویت آیم

راز دل خود را بر تو سرایم

تا کرمت گردد راهنمایم

بر تو پناه آرم سینه ی سوزان

 

خالق سبحانم خالق سبحان

 

بهر جهاد اکنون جامه بپوشم

هست سلاح جنگ بر سر دوشم

جام شهادت را گرکه بنوشم

بخت شود یارم گر کند احسان

 

خالق سبحانم خالق سبحان

 

پای چو بگذارم در صف میدان

لطف توأم باشد یار و نگهبان

گر به ره قرآن هدیه کنم جان

در صف ابرارم خرم و خندان

 

خالق سبحانم خالق سبحان

 

داده مرا فرمان پیر جماران

تا که بمانم در سنگر قرآن

تا که بدست آید فتح نمایان

راه تو بسپارم تا بودم جان

 

خالق سبحانم خالق سبحان

 

 

 

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۷ ، ۰۰:۲۰
ابوعمار حسین زاده

دانلود روضه ی اربعین حسینی نوحه ی آمده کاروانی به دشت قاضریه


بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا اباعبدالله

السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم

السلام علی الحسین

و علی علی بن الحسین

و علی اولاد الحسین

و علی اصحاب الحسین

 

به کربلای تو یک کاروان دل آوردم

 

زبانحال حضرت زینب است بر مزار حسین بن علی

 

به کربلای تو یک کاروان دل آوردم

امانتی که تو دادی  به منزل آوردم

 

حسین حسین

 

به کربلای تو یک کاروان دل آوردم

امانتی که تو دادی  به منزل آوردم

 

هزار بار به دریای غم فرو رفتم

که چند دُرّ یتیمت  به ساحل آوردم

 

حسین

کبوتران حرم را ز چنگ صیادان

نجات داده و چون مرغ بسمل آوردم

 

بجز رقیه که از پا فتاد پیش سرت

تمام اهل حرم را به منزل آوردم

 

شرمنده است از اینکه دختر سه ساله ی حسین را همراه خود نیاورده به کربلا

 

شبی به محفل ویران ما سرت شد شمع

حدیث ها من از آن شمع و محفل آوردم

 

گواه عشق خودم با تو  ای حسین عزیز

نشانه ای به سر از چوب محمل آوردم

 

گزارش سوزم از دل شکسته بپرس

که از سفر خبر فتح کامل آوردم

 

حسین

به جرم اینکه سرت را به نوک نی کردند

ببین چه بر سر حکام باطل آوردم

 

اگر به سلسله بستند بازوی ما را

حیات خصم تو را در سلاسل آوردم

 

نظر به جسم کبودم فکن که دریابی

اربعین گذشت حسین زهرا دلها می سوزد برای کربلای تو

حسین زهرا مدتهاست پشت دروازه ی کربلا این بسیجی ها ورد زبانشان حسین حسینه.

آقا مولا کی درهای کربلا رو به روی این رزمنده ها باز می کنی تا این دسته جات این بسیجی ها این هیئت ها بیان کنار مشبک های ضریح تو یک دست رو بر مشبک ها بگیرن پیشانی رو تکیه بدن بر مشبک ها با دست دیگر به سر و سینه ی خود بزنن بگن حسین حسین حسین

 

نظر به جسم کبودم فکن که دریابی

تنی رها شده از چنگ قاتل آوردم

 

چهل روز است حسین

چهل روز است اهل بیتو دربدر در صحرا و کوچه ها و خیابان های کوفه و شام می گردن چهل روز است نشان مردمان شده اند

 

چهل روز است گلگون گشته ها

 

با این ناله هات دعایی بکن برای رزمندگان در سنگر .

در یک سنگر کوچک یک سنگر با صفا چهار یه نفر یا پنج نفر به دور هم نشسته اند در خط مقدم جبهه یا در پاسگاه های آبی چهار یا پنج یا شش نفر نشسته اند فانوسی یا شمعی رو در مقابل خود گذاشته اند این شبها برای حسین عزاداری می کنن.

ورد زبانشان حسین حسینه.زیارت کربلاست. که حسین عزیز ما منتظر آن ساعت هستیم که خود رو در حرم تو ببینیم

 

چهل روز است گلگون گشته ها

به خون پاک فرزندان زهرا

 

چهل روز است خاموش است خاموش

چراغ کاروان آل طاها

 

چهل روز است می سوزد سکینه

دل بشکسته اش از داغ بابا

 

چهل روز است اطفال حسینم

یتیم و دربدر در دشت و صحرا

 

چهل روز است که از داغ حسینش

پریده رنگ از رخسار زهرا

 

چهل روز است گشته ورد زینب

حسینم وا حسینم وا حسینا

 

حسینم وا حسینم وا حسینا

حسینم وا حسینم وا حسینا

حسینم وا حسینم وا حسینا

 

 

آمده کاروانی به دشت قاضریه

تا که کند ناله با جابر و با عطیه

 

آمده کاروانی به دشت قاضریه

تا که کند ناله با جابر و با عطیه

 

قافله ای سیه پوش محنت و غم کشیده

ز شام غم فزا در کرببلا رسیده

قبر حسین بشوید ز اشک هر دو دیده

این کاروان بود از آل محمدیه

 

آمده کاروانی به دشت قاضریه

تا که کند ناله با جابر و با عطیه

 

درای کاروانش فغان و شور و شین است

صدایشان بلند است حسین حسین حسین است

گوش فلک کر از این ناله به عالمین است

که خود بپا بود از عترت هاشمیه

 

آمده کاروانی به دشت قاضریه

تا که کند ناله با جابر و با عطیه

 

گفته عطیه جابر که  از طریق احسان

مرا ببر به سوی قبر حسین عطشان

تا که کنم زیارت من آن عزیز سبحان

فغان زنم ز جور و ظلم بنی امیه

 

آمده کاروانی به دشت قاضریه

تا که کند ناله با جابر و با عطیه

 

کنم طواف قبر حجت حق حسینم

اشک الم ببارم ز هجرش از دو عینم

زنم به سینه و سر ز داغ او یدینم

جای نبی ببویم گلهای فاطمیه

 

آمده کاروانی به دشت قاضریه

تا که کند ناله با جابر و با عطیه

 

ندای کاروانی بشنیده کز ره دور

آید به سوی قبر قربانیان عاشور

نوای غم فزایش بودی چو نفخه ی صور

کردی یقین که باشند اصحاب حیدریه

 

آمده کاروانی به دشت قاضریه

تا که کند ناله با جابر و با عطیه

 

هر کس سراغ قبری بگرفت و زد به سینه

زینب گرفته در بر قبر مه مدینه

خون می گریسته  می گفت آن بانوی حزینه

کای نور دیدگان خیز بنگر بر این بلیه

 

آمده کاروانی به دشت قاضریه

تا که کند ناله با جابر و با عطیه

 

برخیز کآمدم من بر کوی تو سرانجام

همراه عابدینت ای رهبر نکونام

دارم دلی پرآذر کاندر خرابه ی شام

جان داده در کنار رأست اخا رقیه

 

آمده کاروانی به دشت قاضریه

تا که کند ناله با جابر و با عطیه

 

یا رب به حق خون این شاهدان مطلق

حق رسول سرمد آن صادق المصدق

از فیض اربعین کن این جمع را موفق

بنما مصون تو ما را از شر دنیویه

 

آمده کاروانی به دشت قاضریه

تا که کند ناله با جابر و با عطیه

 

الهی به محمد الهی به محمد

 

الهی به محمد الهی به محمد

 

 

الهی بِنَبیّ عَرَبیٍّ وَ رَسولٍ مَدَنی

وَ أَخیهِ أَسَدِ اللهِ مُسَمّا بِعَلی

الهی به محمد

 

الهی به محمد الهی به محمد

 

وَ بِزَهراءَ بَتولٍ وَ بِأُمٍّ وَلَدَتها

وَ بِسَبطَیهِ وَ شِبلَیهِ هُما نَجلْ زَکیٍّ

 

وَ بِسَجّادِ وَ بِالْباقِرِ وَ اْلصّادِقِ حَقّا

وَ بِموسی وَ عَلیٍّ وَ تَقیٍّ وَ نَقی الهی به محمد

 

الهی به محمد الهی به محمد

 

وَ بِذِی الْعَسکَرِ وَ الْحُجَّةِ الْقائِمِ بِالْحَق

أَلَّذی یَضرِبُ بِالسَّیفِ بِحُکمٍ أَزَلی

الهی به محمد

 

أَجب الْآنَ دُعانا، وَ تَرَحَّم  فقرانا

واقض حاجاتنا یا خیر دلیل و معین

الهی به محمد

 

الهی به محمد الهی به محمد

الهی به محمد الهی به محمد

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۷ ، ۲۱:۴۷
ابوعمار حسین زاده

عاشقی دیدم کنار جویبار افتاده است

دست های نازنینت دست یار افتاده است

 

راز دل می کرد با معشوق او در حال نظر

دست و دل را برگرفتی تن کنار افتاده است

 

گر ز پا افتادگان را دست گیری می کنی

من ندارم دست اندر راه یار افتاده است

 

سر به دامانت گذارم مولا جان حسین جان

 

سر به دامانت گذارم از خجالت جان دهم

ای خوش آن صیدی که در راهت دچار افتاده است

 

التجا دارم که تا جان باشدم بالینم آیی

بهر دیدار تو عباس از قرار افتاده است

 

دادرس مولا حسین تا جان دهد عباس تو

روی خاک تیره با صد افتخار افتاده است

 

وقتی که اصحاب اباعبدالله جوانان بنی هاشم شهید شده بودن عباس آمد خدمت اباعبدالله.برادرم سینه ام تنگ شده.از زندگی سیر شده ام اذن میدان به من بده تا از این منافقین خونخواهی کنم.

اباعبدالله ابتدا اجازه نداد به عباس که به میدان رود ولی صدای العطش بچه ها بلند بود. صدای ناله ی کودکان بلند شد

.فرمود: عباسم برو مقداری آب برای این بچه ها فراهم کن. عباس سوار بر اسب عازم میدان شد. میسر نشد آب فراهم کند. برگشت قضیه رو برای  اباعبدالله گفت. باز صدای العطش بچه ها بلند شد بار دیگر عباس سوار بر اسب عازم میدان شد.

مشک بر دست دارد. عده ای از این منافقین رو به درک واصل کرد. به شط فرات رسید.کفی از آب را به لب های خشکیده ی خود نزدیک کرد.پ س از آن همه عملیات ها هوای گرم کربلا زمین سوزان کربلا لب ها خشکیده بود.آب رو به دهان نزدیک آورد. ولی به یاد بچه ها به یاد حسین که لب ها تشنه است. عباس تو آب بنوشی و اهل خیام تشنه باشند. آب رو بر شط فرات ریخت. برگشت مشک پر از آب در دست داشت. عمر سعد صدا زد اگر عباس مشک را به خیمه ها برساند حسین قطره ای آب بنوشد دیگر اثری از ما باقی نخواهد گذاشت.

ظالمی پشت یکی از نخل ها پنهان شده بود.حمله ور شد دست ابالفضل رو جدا کرد.عباس مشک را به دست دیگر گرفت.ظالمی دست دیگر عباس رو جدا کرد.

عباس مشک رو به دندان گرفت. هنوز امید داشت که مشک رو به خیمه ها برساند.

وقتی امید عباس به یأس مبدل شد که تیری به مشک اصابت کرد. مشک بر زمین افتاد و آب فرو ریخت.

دیگر عباس  چگونه به خیمه ها برگردد. دیگر ابالفضل چگونه به خیمه ها برگردد

عمودی بر فرق مبارک عباس فرود آمد که عباس بر زمین افتاد.

 صدا زد اخا ادرک اخاک العباس.برادرم.عباس رو دریاب.

حسین خود رو به بالین عباس رسوند.چه عباسی چه برادری. دستها در یک طرف. مشک سوراخ شده در یک طرف. شمشیر در یک طرف. دست به کمر زد صدا زد الان انکسر ظهری. کمرم شکسته شد.

کمرم شکسته شد بی برادر شدم

 

خبر داده بودن به ام البنین-یک مصیبتی داره گوش کن  برادرم و خواهرم وقتی خبر شهادت عباس رو شنید می گفت عباسم شنیده ام دست هایت رو از بدنت جدا کرده اند. ای مادران شهدا عباسم شنیده ام دست ها رو از پیکرت جدا ساخته اند ند بر بدن تو تیر زده اند. اگر عباسم دست در بدن داشتی آیا دشمن جرأت می کرد به تو نزدیک شود عباسم.

فهمیده ام عمود بر فرق تو زده اند عباس اگر دست در بدن داشتی می دانستم کسی جرأت جلو آمدن نداشت.

 

دوست دارم داد دل از چرخ بازیگر بگیرم

گر در این عالم نشد در عالم دیگر بگیرم

 

دوست دارم نام من باب الحوائج باشد اما

پنجه ی مشکل گشا از حضرت داور بگیرم

 

دوست دارم  در ره احیای آیین محمد

تیر اگر آید به سویم با دو چشم تر بگیرم

 

دوست دارم گر اجازه می دهد مولا ز دشمن

انتقام خون هفتاد و دو نام آور بگیرم    

 

دوست دارم دستم از پیکر جدا گردد خدایا

تا مگرچون جعفر طیار بال و پر بگیرم

 

دوست دارم جان نثار مکتب توحید باشم

تا مدال افتخار از دست پیغمبر بگیرم

 

دوست دارم بار دیگر چهره ی قاسم ببوسم

از کجا باید سراغ این گل پرپر بگیرم

 

دوست دارم تا قیامت از سکینه رخ بپوشم

دوست دارم در بغل قنداقه ی اصغر بگیرم

 

دوست دارم ضربت سخت عمود آهنین را

تا به محراب شهادت انس با اکبر بگیرم

 

دوست دارم بشنوم صوت خوش ام البنین را

بوسه ای یک بار دیگر از رخ مادر بگیرم

 

دوست دارم نشکند از رفتن من قلب زینب

دل نمی دانم چسان زان مهربان خواهر بگیرم

 

دوست دارم آنقدر لب تشنه باشم تا بمیرم

تا مگر آب حیات از ساقی کوثر بگیرم

 

دوست دارم چون تنم پامال سم اسب گردد

بر سرم زهرا بیاید زندگی از سر بگیرم

 

دوست دارم داد دل از چرخ بازیگر بگیرم

گر در این عالم نشد در عالم دیگر بگیرم

 

دوست دارم نام من باب الحوائج باشد اما

پنجه ی مشکل گشا از حضرت داور بگیرم

 

دوست دارم  در ره احیای آیین محمد

تیر اگر آید به سویم با دو چشم تر بگیرم

 

دوست دارم گر اجازه می دهد مولا ز دشمن

انتقام خون هفتاد و دو نام آور بگیرم    

 

دوست دارم دستم از پیکر جدا گردد خدایا

تا مگرچون جعفر طیار بال و پر بگیرم

 

دوست دارم جان نثار مکتب توحید باشم

تا مدال افتخار از دست پیغمبر بگیرم

 

دوست دارم بار دیگر چهره ی قاسم ببوسم

از کجا باید سراغ این گل پرپر بگیرم

 

دوست دارم تا قیامت از سکینه رخ بپوشم

دوست دارم در بغل قنداقه ی اصغر بگیرم

 

دوست دارم ضربت سخت عمود آهنین را

تا به محراب شهادت انس با اکبر بگیرم

 

دوست دارم بشنوم صوت خوش ام البنین را

بوسه ای یک بار دیگر از رخ مادر بگیرم

 

دوست دارم نشکند از رفتن من قلب زینب

دل نمی دانم چسان زان مهربان خواهر بگیرم

 

دوست دارم آنقدر لب تشنه باشم تا بمیرم

تا مگر آب حیات از ساقی کوثر بگیرم

 

دوست دارم چون تنم پامال سم اسب گردد

بر سرم زهرا بیاید زندگی از سر بگیرم

 

رزمنده ی همسنگرم عباس (2)

برادر نام آورم عباس (2)

 

بودی مرا فرمانده ی لشکر

میر سپاه و لشکرم  عباس (2)

 

رزمنده ی همسنگرم عباس (2)

برادر نام آورم عباس (2)

 

پشتم شکسته داغ جانکاهت

پوشیده از خون چهره ی ماهت

شهد شهادت فیض دلخواهت

بس زود رفتی از برم عباس

برادر نام آورم عباس

 

رزمنده ی همسنگرم عباس (2)

برادر نام آورم عباس (2)

 

ای وارث شیر خدا حیدر

مرگت زده بر قلب من خنجر

بی آبی لب تشنگان بنگر

چشم انتظارت دخترم عباس

برادر نام آورم عباس

 

رزمنده ی همسنگرم عباس (2)

برادر نام آورم عباس (2)

 

تو قوت قلب حسین بودی

راه رضای حق تو پیمودی

هر لحظه بر ایثارت افزودی

پشت و پناه و یاورم عباس

برادر نام آورم عباس

 

رزمنده ی همسنگرم عباس (2)

برادر نام آورم عباس (2)

 

لبیک گفتی بر صلای من

ای پاسدار خیمه های من

جان را فدا کردی برای من

ای معدن جود و کرم عباس

برادر نام آورم عباس

 

رزمنده ی همسنگرم عباس (2)

برادر نام آورم عباس (2)

 

مادر نزاده چون تو در دوران

بحر مروت اسوه ی انسان

سقا کجا لب تشنه و عطشان

چونان تو ای آب آورم عباس

برادر نام آورم عباس

 

رزمنده ی همسنگرم عباس (2)

برادر نام آورم عباس (2)

 

برخیز و از نو کن علم برپا

ای شیرمرد عرصه ی هیجا

بشنو ز خیمه بانگ واویلا

آبی رسان سوی حرم عباس

برادر نام آورم عباس

 

رزمنده ی همسنگرم عباس (2)

برادر نام آورم عباس (2)

 

جان حسین بادا به قربانت

بوسه زنم ببریده دستانت

خون پاک بنمایم ز چشمانت

ای غرقه در خون پیکرم عباس

برادر نام آورم عباس

 

رزمنده ی همسنگرم عباس (2)

برادر نام آورم عباس (2)

 

سر را بنه بر روی زانویم

تا زاشک حسرت چهره ات شویم

روی چو ماهت بوسم و بویم

داغت به دل زد آذرم عباس

برادر نام آورم عباس

 

رزمنده ی همسنگرم عباس (2)

برادر نام آورم عباس (2)

 

شاعر: حاج حبیب الله معلمی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۷ ، ۲۰:۳۵
ابوعمار حسین زاده

دانلود روضه ی حضرت قاسم - چه شد از ابر خیمه رخ قاسم نمایان

السلام علیک یا اباعبدالله

السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک

علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل والنهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم

السلام علی الحسین

و علی علی بن الحسین

و علی اولاد الحسین

و علی اصحاب الحسین

 

متاب امشب ای مه که این بزمگاه

ندارد دگر احتیاجی به ماه

شب یازدهم مجسم کنید امشب


ز هر سوی مه پاره ای تابناک

درخشد چو خورشید بر روی خاک


به هر گوشه شمعی بر افروخته
ز هر شعله پروانه‏ها سوخته

 

خانواده ی شهدای اهواز همسران شهدا مادران شهدا فرزندان شهدا امشب بر شما مهمان رسیده. از راه دوری هم اومدن. خانواده ی شهدای گنبد اینجا حضور دارن. قدم شما بر بالای دیدگان ما ای چراغ های این ملت.

امشب با خانواده ی شهدای این شهر هم ناله بشید برای اباعبدالله. از همه ی شما این شهر التماس دعا داره

به هر گوشه شمعی بر افروخته

صحرای کربلا رو میگه. وقتی که اجساد عزیزان اباعبدالله بر روی زمین همانند ستاره می درخشن


همه جرعه ‏نوشان بزم الست
تهی کرده پیمانه افتاده مست


به پایان رسانیده پیمان خویش
همه چشم پوشیده از جان خویش

شبهای عاشورای کربلای ایران رو به یاد بیارین.وقتی که برادران رزمنده یک ساعت دو ساعت قبل از عملیات دست در گردن همدیگر میندازن.گریه می کنند اشک می ریزند وقت جدایی رسیده برادر.عازم سفر هستیم خداحافظی با تو می کنم شب آخره می خوام به کاروان اباعبدالله بپیوندم

خداحافظ برادرم.جای شما خالیست ای شهدا در این مراسم عزاداری کنار مادرانتون بنشینید کنار دوستانتون بنشینید


نه تنها از جان بلکه از هر چه هست
بجز دوست  یکباره شستند دست


دگر تا جهانست بزمی چنین
نبیند به خود آسمان و زمین


متاب امشب این‏گونه ای نور ماه
بر این جسم مجروح و عریان حسین


فلک شمع خود را تو خاموش کن
جهان را در این غم سیه‏پوش کن


بپوشان تو امشب رخ ماه را
مگر ساربان گم کند راه را

 

چه شد از ابر خیمه رخ قاسم نمایان

چه شد از ابر خیمه رخ قاسم نمایان

 

ز حسین سرور دین بگرفت اذن میدان

چه شد از ابر خیمه رخ قاسم نمایان

 

پی دیدار مادر به حرم شد شتابان

چه شد از ابر خیمه رخ قاسم نمایان

 

به بر مادر آمد دل او شاد  و خندان

چه شد از ابر خیمه رخ قاسم نمایان

 

که عمو داده رخصت به فدایش کنم جان

چه شد از ابر خیمه رخ قاسم نمایان

 

بنما شیر خود را تو به حق پیمبر

ز دل و جان حلالم ز ره مهر مادر

پی دیدار آخر تو مرا گیر و در بر

من محزون یتیمم دل زارم مرنجان

 

چه شد از ابر خیمه رخ قاسم نمایان

 

که ز منظور قاسم به کدام مضطر آگاه

به سر و پای طفلش نظر افکند  و ناگاه

بگرفتش در آغوش ز جگر برکشید آه

که ایا نور چشمان جگرم را مسوزان

 

چه شد از ابر خیمه رخ قاسم نمایان

 

تو مرا جای بابت به جهان یادگاری

که کند بعد مرگت به من از مهر یاری

گل نورسته ی من به خدا می سپاری

نتوان دل بریدن ز تو ای مهر رخشان

 

چه شد از ابر خیمه رخ قاسم نمایان

 

گل باغ حسن گفته ایا مام زارم

تو و اهل حرم را به خدا می سپارم

سوی میدان روانم به حسین جان نثارم

بشد آن شیر جنگی ز حرم سوی میدان

 

چه شد از ابر خیمه رخ قاسم نمایان

 

چو به عزم شهادت سوی میدان روان شد

ز حرم بانگ ماتم به سوی آسمان شد

به خروش عمه ها در عقبش سر زنان شد

شده از این مصیبت دل زینب پریشان

 

چه شد از ابر خیمه رخ قاسم نمایان

 

چه جوانی رشید و چه گلی نو رسیده

که چنین نونهالی به جهان کس ندیده

به ره عمویش دست ز سر و رجان کشیده

گل گلزار زهرا نوه ی شیر یزدان

 

چه شد از ابر خیمه رخ قاسم نمایان

 

همه آلات جنگی به بر و یال و پیکر

زره و خود و مقبر سپر و تیغ و خنجر

چو هژیر ژیان شد بر زین تکاور

به یکی دست نیزه به دگر تیغ بران

 

چه شد از ابر خیمه رخ قاسم نمایان

 

چو یکی شیر غران به سر زین نشسته

کمر جنگ اعدا به میان تن بسته

بسی از دشمنان را سر و پیکر شکسته

به نبرد اندر آمد چو علی نور ایمان

 

چه شد از ابر خیمه رخ قاسم نمایان

 

چو بسی سر ز تیغش ز بدنها جدا شد

ز نبردش هراسان جگر اشقیا شد

که ز بیمش  غریو از همه اعدا به پا شد

سپه شام و کوفه ز بر او  گریزان

 

چه شد از ابر خیمه رخ قاسم نمایان

 

ولی آن تشنه لب را عطش از حد فزون شد

ز دم تیر و  شمشیر بدنش غرق خون شد

کنم افغان از آن دم که ز زین واژگون شد

بدن اطهر او ز جفا تیر باران

 

چه شد از ابر خیمه رخ قاسم نمایان

 

ز جگر ناله بر زد برس عمو به دادم

نظری کن عمو جان که ز پا اوفتادم

به ره دین اسلام سر و جان را بدادم

شده نرم استخوانم ز دم نعل اسبان

 

چه شد از ابر خیمه رخ قاسم نمایان

 

به سر نعش قاسم ولی حق روان شد

به سر و سینه می زد ز غمش در فغان شد

که عزیز برادر گل رویت خزان شد

بگرفتش در آغوش ز وفا دیده گریان

 

چه شد از ابر خیمه رخ قاسم نمایان

 

به سر نعش قاسم ولی حق روان شد

به سر و سینه می زد ز غمش در فغان شد

که عزیز برادر گل رویت خزان شد

 

الله یا الله به حق روح الله

الله یا الله به حق روح الله

 

 

الله یا الله به حق روح الله

الله یا الله به حق روح الله

 

الله یا الله به حق روح الله

الله یا الله به حق روح الله

 

فتح و ظفر کن نصیب جندالله

الله یا الله به حق روح الله

 

الله یا الله به حق روح الله

الله یا الله به حق روح الله

 

فتح و ظفر کن نصیب جندالله

الله یا الله به حق روح الله

الله یا الله به حق روح الله

الله یا الله به حق روح الله

 

فتح و ظفر کن نصیب جندالله

الله یا الله به حق روح الله

 

ندای هل من ناصر حسینی

لبیک یا خمینی

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد

نقل شده هنگامی که قاسم بن الحسن تنها یادگار امام حسن عزم میدان نمود.عمویش اباعبدالله او رو مشاهده کرد که با شور و عشقی عازم میدان شده اومد جلو.قاسم جان تنها یادگار برادر کجا می روی؟ برادرم تو رو به دست من سپرده قاسم جان.مانع شد قاسم به میدان جنگ بره.قاسم بن الحسن با اون سن کم خود رو روی دست و پای عمو انداخت.حسین جان حسین جان عمو جان.

خواهش می کرد التماس می کرد اصرار می کرد اجازه ی میدان بده.اباعبدالله با این همه اصرار که مواجه شد قاسم مرگ در پیش تو چگونه است.مرگ از عسل نزد من شیرین تر است حسین جان قاسم های زیادی هم در این جمع حاضر هستن.بچه های سیزده ساله ای هم در این جمع حاضر هستن هنوز صورت ها مو در نیاورده  تقاضای شهادت می کنن از خدا.

پیش مادر میرن اصرار می کنن مادر اجازه بده به جبهه برم.مادر اجازه می ده پیش پدر میرن بابا مادرم اجازه داده تو هم اجازه بده .اگر پدر اجازه نده با خواهش زیاد با تمنای زیاد او رو راضی می کنن. بابا جان مادر جان خداحافظ می خوام راه قاسمو ادامه بدم.

حسین جان اگر بیایی از این بسیجی های کوچک سوال کنی مرگ در پیش شما چگونه است همون جواب قاسم رو می دن حسین جان.

 مجسم کنید شهادت فهمیده رو این پسر کوچک سیزده ساله رو.

خیلی از این کودک ها خیلی از این بچه های کم سن.به جبهه رفتن در صفحه ی تلویزیون مشاهده کردید اون دو بچه رو.

اصرار زیادی می کنن می خوایم به جبهه بریم در جبهه پیش فرمانده میرن می خوایم در عملیات شرکت کنیم. شما سن هاتون کمه شما کوچک هستین نه

اجازه بده خواهش می کنم فرمانده می خوام خط مقدم برم.

در وصیت نامه هاشون می نویسن می خوام  حسین زمانو یاری کنم همچنان که زبانحال قاسم بود

تنها یادگار برادرم حسنی بیا به میدان نرو برادرم تو رو به دست من سپرده اصرار زیادی کرد اباعبدالله قبول کرد.

هنگامی که خواست به میدان بره اباعبدالله او رو در آغوش کشید او رو هم دست در گردن اباعبدالله انداخت آمده آنقدر گریه کردند آنقدر گریه کردند تا  هر دو بی هوش شدند ای پدر شهید یادت بیار اون  ساعتی رو که فرزندت دست در گردنت انداخت خداحافظ پدر جان من عازم جبهه هستم حلالم کن حلالم کن  آنقدر گریه کردند تا  بی هوش شدند وقتی به هوش آمدند خداحافظی کرد اذن میدان گرفت حرکت کرد.

عده ای از این کفار رو در هم کوبید کشتو به درک واصل کرد تا نفری آمد بر فرق مبارک قاسم شمشیر زد  نفری آمد بر فرق  قاسم زد صدا زد یا عماه از اسب به زمین افتاد آمده وقتی که حرکت می کرد به سوی جبهه این نعلین هایی که به پا کرده بود یکیشون بندهاشون بریده بود. لباس ها براش بلند بودند از بس که کوچک بود .امام حسین تا صدای یا عما  رو شنید همانند عقابی که از بالا به زمین فرود بیاد حمله کرد به دشمن.قاتل او رو دستهاشو جدا کرد.  قاتل او زیر سم اسبان به درک واصل شد حالا اونجا گرد و غبار میدان رو فرا گرفته همه ی سپاه و لشگر  سپاه و لشگر منتظرن تا گرد و غبار فرو بشینه ببینن حسین با قاسم چه میکنه  چه می گویه.

گرد و غبار فرو نشست میدان آرام شد.دیدند اباعبدالله بر روی جنازه ی قاسم نشسته. از بدن قاسم بن الحسن خون فوران میزنه نگاه کردن دیدن اونجوری که جان می کنه پاها رو به زمین می سایه

پاهای قاسم به زمین کشیده می شد.آخرین لحظات عمر مبارک خود رو سپری می کرد یا عما یا عما اباعبدالله فرمود برای حسین برای عموی تو خیلی دشواره از او تقاضایی بکنی و او اجابت نکنه یا اگر اجابت کنه چاره ای نداشته باشه کاری از دستش بر نیاد. خدا رحمت نکند قاتلان تو رو ای قاسم جان لحظه ای فرا رسید که دست برد حسین زیر بغل های قاسم رو گرفت دیگر قاسم جان داده بود زیر بغل های قاسم رو گرفت سینه اش رو به سینه چسبانید او رو به طرف خیمه ها می برد در روایت آمده او رو به طرف خیمه ها می برد در حالی که پاهایش بر زمین کشیده می شد نزدیک خیمه ها آورد نزدیک علی بن الحسین در کنار علی بن الحسین او رو قرار داد سوال می کردند کیست  قاسم بن الحسن قاسم الحسن همه بگید حسین حسین.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۷ ، ۰۰:۴۴
ابوعمار حسین زاده

بسم الله الرحمن الرحیم

به روان پاک شهدای اسلام خصوصا  سیدالشهدا شهدای جنگ تحمیلی و بالخصوص شهدای مظلوم اصفهان اجماعا فاتحه ای قرائت کنیم با ذکر صلواتی بر  محمد و آل محمد

اللهم صل علی محمد و آل محمد

 

خداوند ان شاء الله اسلام و مسلمین را نصرت عنایت فرماید صلوات ختم نمایید

اللهم صل علی محمد و آل محمد

 

السلام علیک یا اباعبدالله السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک

علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم

السلام علی الحسین

و علی علی بن الحسین

و علی اولاد الحسین

و علی اصحاب الحسین

 

ای مرد حق برخیز و رو در جبهه ها کن

با لطف حق یاری ز مردان خدا کن

 

با اشک دل تا کعبه ی دلها  وضو کن

با کاروان کربلا اینک تو رو کن

 

بشتاب از این کاروان تا وا نمانی

اکنون برو شاید که تا فردا نمانی

 

این کاروان تا کربلا ره توشه بسته ست

احرام حج کعبه ی شش گوشه بسته ست

 

دل جز به لطف احمد و زهرا ندارند

در کوله پشتی ها به جز تقوا ندارند

 

سر در خط فرمان روح الله دارند

در این محرم جمله رو در راه دارند

 

بر مقتدای مردم آزاد سوگند

بر کشتگان راه عدل و داد سوگند

 

بی دیدن قبر موالی بر نگردیم

از این سفر ما دست خالی بر نگردیم

 

 

صلا صلا حسینیان صلا صلا حسینیان

برای فتح کربلا روان به جبهه ها شویم

 

بیا که از اسارت هوای دل رها شویم

بیا که با صحابه ی حسین آشنا شویم

به کاروان ما گرا که جمله یک صدا شویم

برای فتح کربلا روان به جبهه ها شویم

 

صلا صلا حسینیان صلا صلا حسینیان

برای فتح کربلا روان به جبهه ها شویم

 

بیا که نینوا بود کنون در انتظار ما

بیا که جامه ی عمل به بر کند شعار ما

مگر نگفته این بود شهادت افتخار ما

بیا که جاودان شویم که این اگر فنا شویم

 

صلا صلا حسینیان صلا صلا حسینیان

برای فتح کربلا روان به جبهه ها شویم

 

بیا بیا که جیش حق عازم فتح کربلاست

بیا بیا که دست حق در همه جا بر سر ماست

چو اعتقاد ما بود راه حسین راه خداست

سعادتی بود که ما به راه او فدا شویم

 

صلا صلا حسینیان صلا صلا حسینیان

برای فتح کربلا روان به جبهه ها شویم

 

به عشق فتح کربلا به امر رهبر خدا

نائب صاحب الزمان خمینی آن  امام خدا

ز اصفهان بود روان جنود و لشکر خدا

که تا به جبهه متصل به سایر قوا شویم

 

صلا صلا حسینیان صلا صلا حسینیان

برای فتح کربلا روان به جبهه ها شویم

 

دشمن خیره سر ببین خیل عظیم عاشقان

موج زنان و پر توان روان چو رود بی کران

راهی جبهه ها بود برای جنگ بی امان

در این سفر به لطف حق فاتح کربلا شویم

 

صلا صلا حسینیان صلا صلا حسینیان

برای فتح کربلا روان به جبهه ها شویم

 

سپاهیان جان به کف بسیجیان با شرف

دلاوران پر هنر پیش به جانب هدف

دل به امید نصر حق گوش به بانگ لا تخف

که صاحب فتح و ظفر به لطف کبریا شویم

 

صلا صلا حسینیان صلا صلا حسینیان

برای فتح کربلا روان به جبهه ها شویم

 

بدرقه کن به راه ما دعای خود امام ما

امید ده که می رسیم در این سفر به کربلا

در حرم پاک حسین بر تو کنیم اقتدا

در پی تو روان همه به صحنه جان فدا شویم

 

صلا صلا حسینیان صلا صلا حسینیان

برای فتح کربلا روان به جبهه ها شویم

 

بیا بیا که جیش حق عازم فتح کربلاست

بیا بیا که دست حق در همه جا بر سر ماست

چو اعتقاد ما بود راه حسین راه خداست

سعادتی بود که ما به راه او فدا شویم

 

صلا صلا حسینیان صلا صلا حسینیان

برای فتح کربلا روان به جبهه ها شویم

 

به عشق فتح کربلا به امر رهبر خدا

نائب صاحب الزمان خمینی آن  امام خدا

ز اصفهان بود روان جنود و لشکر خدا

که تا به جبهه متصل به سایر قوا شویم

 

صلا صلا حسینیان صلا صلا حسینیان

برای فتح کربلا روان به جبهه ها شویم

 

دشمن خیره سر ببین خیل عظیم عاشقان

موج زنان و پر توان روان چو رود بی کران

راهی جبهه ها بود برای جنگ بی امان

در این سفر به لطف حق فاتح کربلا شویم

 

صلا صلا حسینیان صلا صلا حسینیان

برای فتح کربلا روان به جبهه ها شویم

 

سپاهیان جان به کف بسیجیان با شرف

دلاوران پر هنر پیش به جانب هدف

دل به امید نصر حق گوش به بانگ لا تخف

که صاحب فتح و ظفر به لطف کبریا شویم

 

بدرقه کن به راه ما دعای خود امام ما

امید ده که می رسیم در این سفر به کربلا

در حرم پاک حسین بر تو کنیم اقتدا

در پی تو روان همه به صحنه جان فدا شویم

 

صلا صلا حسینیان صلا صلا حسینیان

برای فتح کربلا روان به جبهه ها شویم

 

هیهات منالذله

هیهات منالذله

 

هیهات منالذله

هیهات منالذله

 

ما یاوران قرآن

در راه عشق و ایمان

بگذشته ایم از جان

هیهات منالذله

 

هیهات منالذله

هیهات منالذله

 

ما عاشق حسینیم

از آن به شور و شینیم

مشتاق کاظمینیم

هیهات منا الذله

 

هیهات منالذله

هیهات منالذله

 

در آسمان و دریا

در کوهسار و صحرا

توفنده ایم و برجا

هیهات منالذله

 

با قدرت و شجاعت

گوئیم با صراحت

یا فتح یا شهادت

هیهات منالذله

 

هیهات منالذله

 

ما پیروان زهرا

آماده ایم و برپا

حق وعده داده ما را

هیهات منالذله

هیهات منالذله

هیهات منالذله

 

دشمن کجا تواند

ما را عقب براند

باید جهان بداند

هیهات منالذله

 

هیهات منالذله

هیهات منالذله

 

 

برای فتح نهایی به مصطفی صلوات

اللهم صل علی محمد و آل محمد

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۷ ، ۱۵:۱۰
ابوعمار حسین زاده

دانلود نوحه ی دریغا لاله هایم سر بریدند- سر تو بر نیزه زیارتگاه به تو ای سر بریده صلوات الله


دریغا لاله هایم سر بریدند                         ز گلبن شاخه های تر بریدند

سوارانی به خیمه حمله کردند                    سر از نعش علی اکبر بریدند

میان خیمه هر جا پیکری بود                     سر خونین آن پیکر بریدند

به روی نعش ها پا می نهادند                      امان از قلب ما یکسر بریدند

کبوترهای معصوم حرم را                          ز  فرط کینه بال و پر بریدند

کنار علقمه با شادمانی                              سر عباس نام آور بریدند

در آورند و نعش اصغر از قبر                       سر از جسم علی اصغر بریدند

چه گویم من که با قاسم چه کردند             ز ریشه آن گل احمر بریدند

به پیش چشم طفلان حزینی                      سر عبدالله و جعفر بریدند

ز دست خونی مولایم انگشت                      به خنجر بهر انگشتر بریدند

سر پاک حسین چون بر سنان شد               حرم پیراهن از غمها دریدند

ز کعب نیزه و با تازیانه                              همه دل از حسین آخر بریدند

کنار علقمه با شادمانی                              سر عباس نام آور بریدند

همه دل از حسین آخر بریدند                    

حسین وای                                           حسین وای

شهید وای                                             حسین وای

مظلوم وای                                            حسین وای

غریب وای                                             حسین وای

شهید وای                                            حسین وای

ای بی کفن                                           حسین وای

ای تشنه لب                                          حسین وای

دور از وطن                                           حسین وای

کو اصغرت                                             حسین وای

کو اکبرت                                              حسین وای

کو قاسمت                                            حسین وای

کو عباس                                              حسین وای

کو عباس                                              حسین وای

حسین وای                                           حسین وای

شهید وای                                             حسین وای

 

سر تو بر نیزه زیارتگاه                               به تو ای سر بریده صلوات الله

سر تو بر نیزه زیارتگاه                               به تو ای سر بریده صلوات الله

 

بنما جلوه به شبم ای ماه                           به تو ای سر بریده صلوات الله

سر تو بر نیزه زیارتگاه                               به تو ای سر بریده صلوات الله

 

سر تو بر نیزه زیارتگاه                               به تو ای سر بریده صلوات الله

بنما جلوه به شبم ای ماه                           به تو ای سر بریده صلوات الله

 

تن تو با جان من ای کشته                        به زمین کرببلا خفته

گل حق بر نی ز تو بشکفته                        به تو ای سر بریده صلوات الله

 

سر تو بر نیزه زیارتگاه                               به تو ای سر بریده صلوات الله

بنما جلوه به شبم ای ماه                           به تو ای سر بریده صلوات الله

 

سر تو بر نیزه زیارتگاه                               به تو ای سر بریده صلوات الله

تو بخوان قرآن سر نی با من                        که به تفسیرش شکنم دشمن

بنگر پر خون دلم دامن                    که شدم من زائر این درگاه

به تو ای سر بریده صلوات الله                    

 

سر تو بر نیزه زیارتگاه                               به تو ای سر بریده صلوات الله

 

بنما جلوه به شبم ای ماه                           به تو ای سر بریده صلوات الله

 

سر تو بر نیزه زیارتگاه                               به تو ای سر بریده صلوات الله

 

دمی از بالای سنان بنگر                            ز خیامت شعله کشد اخگر

بنگر شعله به تن این دختر                        به دلش آتش به زبانش آه

به تو ای سر بریده صلوات الله 

 

سر تو بر نیزه زیارتگاه                               به تو ای سر بریده صلوات الله

 

خواهرت را ناقه عبادتگاه                            به تو ای سر بریده صلوات الله

 

سر تو بر نیزه زیارتگاه                               به تو ای سر بریده صلوات الله

 

سر سرداران تو جانانه                               همه گرد رأس تو پروانه

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۷ ، ۲۲:۱۴
ابوعمار حسین زاده
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۷ ، ۲۱:۲۳
ابوعمار حسین زاده
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۷ ، ۲۳:۳۸
ابوعمار حسین زاده

اباالفضل با وفا،علمدار لشکرم

اباالفضل با وفا،علمدار لشکرم

مه ِهاشمی نسب،امیر دلاورم

اباالفضل با وفا،علمدار لشکرم

برادر چرا به خون فتاده است پیکرت                 ز ضرب عمود کین شکسته چرا سرت

چنین قطعه قطعه شد چرا جسم اطهرت             که نعش تو غرق خون فتاده برابرم

اباالفضل با وفا،علمدار لشکرم

برادر،چرا قلم شده دست های تو                        به خون غوطه ور شدست قد رَسای تو

دریغ از جوانی ات!شَوَم من فدای تو                   تو کردی برادری تمام،ای برادرم

اباالفضل با وفا،علمدار لشکرم

فدای دو بازویت که گشت از بدن جدا         نمودی به راه دین سروجان وتن فدا

به چشم تو تیرکین نشسته است یا اخا    برادر،چه سان تورا به خون غوطه بنگرم؟

اباالفضل با وفا،علمدار لشکرم

فتاده زکف چرا برادر لَوای تو؟                      نیاید به گوش من عزیزم صدای تو

به قربان غیرتت،فدای وفای تو            که لب تشنه از فرات گذشتی به خاطرم

اباالفضل با وفا،علمدار لشکرم

سپه دار کربلا ایا افسر رشید                  کنار شط فرات شدی تشنه لب شهید

همه اهل بیت من به تو داشتند امید        کشد انتظار تو در خیمه خواهرم

اباالفضل با وفا،علمدار لشکرم

دل کودکان شده ز سوز عطش کباب               سکینه در انتظار رقیه در التهاب

ز بی شیری اصغرم در افغان و اضطراب             دریغا نشد که آب رسانی به دخترم

اباالفضل با وفا،علمدار لشکرم

تو ای شیر کربلا که شیر از تو بیمناک               دو دست از بدن جدا فتادی چرا به خاک

تو عباسی ای عزیز تنت گشته چاک چاک        چه سان جسم پاره ات برم من سوی حرم

اباالفضل با وفا،علمدار لشکرم

شهید به خون تپان دریغ از رشادتت                   صفا  و محبت و وفا و مروتت

حسین را کمر شکست برادر شهادتت               ز مرگت ببین فلک چه آورده بر سرم

اباالفضل با وفا،علمدار لشکرم

شاعر: حاج حبیب الله معلمی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۷ ، ۰۰:۲۶
ابوعمار حسین زاده
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۷ ، ۱۰:۵۲
ابوعمار حسین زاده